جدول جو
جدول جو

معنی شکسته زبان - جستجوی لغت در جدول جو

شکسته زبان
آن که زبان نافصیح دارد، آن که لکنت زبان دارد
تصویری از شکسته زبان
تصویر شکسته زبان
فرهنگ لغت هوشیار
شکسته زبان
ویژگی کسی که زبانش هنگام حرف زدن می گیرد، الکن، گرفته زبان
تصویری از شکسته زبان
تصویر شکسته زبان
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بسته زبان
تصویر بسته زبان
آنکه برسخن گفتن قادر نباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکسته بال
تصویر شکسته بال
کنایه از ضعیف و ناتوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکسته بال
تصویر شکسته بال
پرنده ای که بالش شکسته باشد، کنایه از ضعیف، ناتوان، کنایه از ملول، آزرده
فرهنگ فارسی عمید
آنکه زبانش بتلفظ درست حروف جاری نگردد کسی که حرفها را از مخرج آنها ادا نتواند کرد: (روز و شب هست در اطراف جهان سر گردان تا یکی کلته زبان جاهل احمق بکجا ست)، (امیر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوته زبان
تصویر کوته زبان
کسی که در سخن گفتن عاجز باشد آنکه گفتارش فصیح نباشد
فرهنگ لغت هوشیار